مهربانم مرا ببخش که مدتی است که زیاد نمینویسم و زیاد خبری از این وبلاگ نمیگیرم خودت که خوب میدانی ذهنم بسیار مشغول است و البته ذهن تو نیز
کلبه ای میخواهیم برای شروع یک زندگی که مهیا نیست و تلاشهای من و تو بسیار اما
گوئی زمان میخواهد ما را صبوری بیاموزد
و البته ما چون دانش آموزان شیطان و سربه هوا با اینکه میدانیم صبوری چیزی خوبی است خود را به در و دیوار میکوبیم تا این بار صبور نباشیم
و البته زمان پیروز ماجراست
امیدوارم این اجبار به صبر به ضرر ما نشود
در هر حال من و تو از تلاش نمی ایستیم
باشد که اگر روزی پی بردیم که این صبر به نفع ما بوده که هیچ ولی اگر این وقفه به ضرر ما باشد از خودمان خجل نخواهیم بود که دست روی دست نهادیم و منتظر شدیم ببینیم کی زمان کلبه ای به ما عطا کند . ما جنگیدیم ما مبارزه ها کردیم و از تمام وجود و وقتمان بهره نهادیم تا بسازیم این زندگی را
چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
پلینازم من
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
احوال نامه
اوضاع نامه ای مشوش
روز پدر
عشق
بازم دارم خواب میبینم
تولدانه مادرانه
شیپوری چی خبری آورده
عید مبارکی
همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
[عناوین آرشیوشده]